[ad_1]

اعتبار: flickr / وزارت خارجه ایالات متحده
المیادین در مقاله ای از عبدالجلیل الزبیدی نوشت: “با وجود حمایت غرب و ایالات متحده از نظامیانی که در سال 2001 در افغانستان به قدرت رسیدند ، این کشور همچنان از مشکلات عمده اقتصادی ، معیشتی ، اجتماعی و مشکلات و بحران های فرهنگی “
علاوه بر عوامل خارجی ، مشکلات داخلی افغانستان ممکن است ناشی از فروپاشی چشمگیر کابل باشد.
این فروپاشی سه ماه پیش زمانی آغاز شد که ایالات متحده خروج نیروهای خود از افغانستان را اعلام کرد.
– ایالات متحده در حمله به افغانستان در سال 2001 به هدف خود نرسید. یکی از مهمترین نشانه های این شکست بقای طالبان است که ایالات متحده به بهانه پناه دادن به القاعده به آن روی آورد. عدم موفقیت ایالات متحده در این امر در این واقعیت مشهود است که نتوانسته جایگزینی برای طالبان در میدان و سیاست ایجاد کند. بنابراین ، طالبان موفق شدند ساختار خود را حفظ کرده و از تجربیات خود در جنگ علیه دولتهای ضعیف و شکننده مستقر در کابل استفاده کنند.
– دولت افغانستان و دولت های پیشین آن با دولت های غربی به ویژه با واشنگتن روابط محکمی داشته اند ، زیرا مردم افغانستان بارها با تنها دو میلیون رأی دولت را متهم کرده اند که اشرف غنی را از خود بیگانه کرده است. ریاست جمهوری فرا رسید.
فساد در ساختار دولت و سیستم سیاسی در کابل همیشه وجود داشته و باعث شده است که حدود 56 درصد مردم افغانستان زیر خط فقر زندگی کنند.
– تضاد برای مواضع بین رهبران به حدی رسیده است که برخی از آنها اعلام کرده اند که برای دولت می جنگند ، به طوری که روابط مردم در دولت بر اساس خودخواهی و منافع شخصی است و نه بر اساس منافع ملی.
– فاصله دولت و نظام ، از یک سو ، و ملت ، از سوی دیگر ، آنقدر زیاد بود که در سال های اخیر کارمندان دولت در کاخ های باشکوهی زندگی می کردند و از دید عموم مخفی می شدند.
– از زمان به قدرت رسیدن طالبان 20 سال پیش ، هیچ دولتی در افغانستان زخم های ملت افغانستان ، ملتی که از دهه ها جنگ و درگیری و انواع مختلف مرگ رنج می برد را التیام نداده است. غرب ، بریتانیا و ایالات متحده به سادگی و احمقانه سعی کردند ساختار جامعه افغانستان را که هیچ علاقه ای به مقابله با بیکاری و بی سوادی کشور نداشت تغییر دهند و طالبان سرانجام از همین شرایط به عنوان وسیله ای برای تسلط بر مردم استفاده کردند.
– ناامیدی در جامعه ، زیرا مردم از هیچ کشوری به تغییر امید نداشتند و سرانجام به مهاجرت پناه بردند ، زیرا آمارها نشان می دهد که از هر 10 افغانستانی که قصد مهاجرت از کشور خود را داشتند ، یک نفر می میرد.
– در مواجهه با شکاف بین دولت و مردم افغانستان ، طالبان موفق شده اند صفوف خود را از نظر مذهبی ، مذهبی و سیاسی تحت رهبری یک نفر سازماندهی کنند.
– در حالی که طالبان در میدان نبرد استحکام خود را نشان می دهند ، نخبگان حاکم افغانستان که مجاهدین نامیده می شوند آنقدر مرفه هستند که رسانه های اجتماعی در افغانستان داستان هایی از زندگی مرفه و انحرافات مذهبی و اخلاقی سران خانواده های دولتی را روایت می کنند.
– در حالی که اشرف غنی با اتکا به وزن ایالات متحده در کشورش همچنان با کشورهای همسایه دشمنی می کرد ، طالبان در سالهای اخیر روابط خوبی با کشورهای همسایه ، به ویژه با پاکستان و روسیه ، علاوه بر روابط طالبان با هند و تعدادی از کشورهای عربی همچنین مطلوب است که گزارش ها نشان دهند که طالبان نمایندگان خود را به اتحادیه اروپا و استرالیا اعزام کرده اند.
مذاکرات دوحه با ایالات متحده ساختار اصلی تاریخ جنبش سیاسی و نظامی طالبان است و این مذاکرات اسرارآمیز است که به گفته جامعه دیپلماتیک ، جزئیات آن در مرحله بعدی مشخص می شود.
به گفته منابع افغان ، طالبان و ایالات متحده یک سال پیش درباره آینده روابط خود با قطر به توافق راهبردی دست یافتند. این توافق بر سه نکته استوار بود: حصول اطمینان از خروج کامل نیروهای آمریکایی و غربی از افغانستان ، تأمین منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا در افغانستان و تأکید بر این که ایالات متحده پس از خروج از افغانستان در قالب حکومت مداخله نخواهد کرد.
تحلیلگران و کارشناسان افغانستان معتقدند که طالبان در سالهای اخیر موفق شده اند به مردم پیام دهند که سیاست خود را تجدید نظر کرده اند. در حالی که دولت افغانستان به نزدیکی به غرب افتخار می کرد ، طالبان ناسیونالیسم بیشتری نشان دادند. علاوه بر این ، با ادغام طالبان با بقیه ملت ، دولت از مردم دور شد.
[ad_2]